حـاج آقــا اگر باختی بایـد برقصـی … ؟!
این خاطره را همان سال 87 در اتــوبوسی که راهی نـــور بود، از یکی از راویان نورانی شنیدم که خواندنش بعد ازپنج سال هنوز مو به تنم سیخ میکند… بخوانیدش که قطعا خالی از لطف نیست: “چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشمتان روز بد نبیند… آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود. آرایش آنچنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود. اخلاقشان را هم که نپرس… حتی اجازه یک کلم
ادامه مطلب
[ ] [ حسین سالار ]
[ ۰نظر ]