روضه شب دوم محرم

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم

در حسینیه ارباب شبی خوابم برد

صبح پشت در یک میکده بیدار شدم

مثل فردا که از اسب پیاده میشن، شاید وقتی زینب کبری قد بالای برادر نگاه میکنه، بگه: حسین حسین حسین وای وای وای….. فردا که بگذره، شب ها روزهای دهه اول محرم که بگذره عصر روز عاشورا که بشه زینب چی میگه غریب مادر حسین وای وای وای… شهید مادر حسین وای…ای بی کفن حسین وای…. خونین بدن حسین وای…….

در حسینیه ارباب شبی خوابم برد

صبح پشت در یک میکده بیدار شدم

چه شبی بود که از بین دو انگشت شما

ناگهان با خبر از عالم اسرار شدم

بچه بودم که علمدار، شفا داد مرا

تا قیامت به ابالفضل بدهکار شدم

خلق در روضه گرفتند برات عتبات

من بیچاره ولی دیر خبردار شدم

رشته بر گردنم افکنده ای و در پی تو

هر شب آواره هر کوچه و بازار شدم

کربلا اوج عزا بود ولی چون زینب

از بلایای پس از شام عزادار شدم

من از آن روز که در بند توام آزادم

نوکر فاطمه و حیدر کرّار شدم

ابن اثیر جزری در کتاب اسد الغابة نوشته، راوی می گه با امیرالمومنین آمدیم کناره فرات از مسیر کناره گرفت و ایستاد و ما دورش گرفتیم، با دست به یه نقطه ای اشاره کرد و فرمود: “هذا موضعُ رِواحِلهم” خوابگاه شتراشون اینجاست اینجا از مرکبا پیاده میشن آخه قردا همه با احترام پیاده شدن در نهایت شکوه عظمت؛ “هذا موضعُ رِواحِلهم، ومُناخُ رِکابِهم ومُهَراقُ دِمائِهِم” اینجا خون های مبارکشان به زمین میریزه، وقتی این جملات فر مود یه جمله ی سوزناکی هم گفت: “بأبی مَن لا ناصرَ له فی الأرضِ ولا فی السَّماء إلا اللهُ” پدرم فدای اون کسی که نه در زمین و آسمان یاوری جز خدا نداره، چی میخوام بگم، جگر گوشه های امیرالمومنین در کربلا هر کدوم به یه نحوی جملات بابا رو تکرار کردن، سید ابن طاووس نوشته، وقتی امام حسین رسیده کربلا، “فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ” اسم این سرزمین چیه؟ “فَقِیلَ کَرْبَلَاءُ” فرمود: “اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ” خدایا از اندوه و بلا به تو پنا می برم، “انْزِلُوا، پیاده بشید، “هَذَا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ” حالا شروع کرد جملات بابا رو با یه بیانی گفتن “هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا” اینجا خیمه ها رو بر پا کنید، “هَاهُنَا مَسْفَکُ دِمَائِنَا” اینجا خون ما رو ، روی زمین می ریزند، و “مَحَلُّ قُبُورِنَا” این جملات امام حسین گفت؛ بعدش امیرالمومنین چی فرموده بود، “بأبی مَن لا ناصرَ له فی الأرضِ ولا فی السَّماء” یه جگر گوشه ی علی این جملات تکرار کرد، راوی میگه: “فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ” یادم نمیره زینب اومد کنار قتلگاه  “تَنْدُبُ الْحُسَیْنَ” شروع کرد بر امام حسین گریه کردن “تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ” با یه صدای پر از دردی با یه قلب دردناکی “بأَبِی مَنْ‏ أَضْحَى‏ عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً” پدرم به فدای اون کسی که خیمه هاش غارت کردن “بِأَبِی الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى” پدرم فدای اون آقایی که کنار نحر آب با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن “بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ” پدرم فدای اون آقایی که خون از محاسن شریفش می چکید، یه وقت لحن کلام رو عوض کرد، “یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا” حسین…..

[ ] [ حسین سالار ]
[ ۰نظر ]
نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی